آسمان شهر گم میشود در بدرقه ی آفتاب و راه خورشید را هزاران هزار قطره نور به جشن ایستاده اند.درست در مرز شب و روز،سایه روشن آفتاب و مهتاب،مینشینم رو به عروج کوه بلند، که قنوت دستانش ،در لا به لای لطافت ابرهای پراکنده ،گم گشته است.چشمانم را میبندم ؛ به آرامی موسیقی نفسهایم جاری میشود از ساز دل تا سکوت,باید ...ادامه مطلب