اسلام
اسلام
به یکباره آسمان را ابرهای آبستن مهربانی میپیچد در نرمی و لطافت موسیقی باران،قطره ها را نواختن اشتیاقی میافشاند در انتظار پنجره ها،رو به این شکوه گلبانگ باران از مناره ی ابرها به این میاندیشم که کلام چه ساده سر باز میزند از بیان معانی،حتی یک قطره دل مرا هیچ شعری نمیتواند به آستان چشمانت هدیه کند و کلام همیشه در بیان معانی به نقصان میرسد،بیان دانش با کلمه ها ممکن نشد و ریاضی شکل گرفت ،مدلها ،شبیه سازیها،شعر رنگها درنقاشی رشد کرد تا ادراکات بر صفحه بنشیند و بیان گردد و موسیقی با دلها عجین گشت تا سکوت را بنوازد در نوای رقص تارهایی که انگشتان را بیان معانی میسازد،همه ی حواس به کمک آمد تا در یکپارچگی قطره های باران حواس ،رود معانی قابل ارسال گردد از چشمه ی اندیشه تا دشت فهمیدن.ادیان همه در تلاش بیان معانی عمیق از طریق حواس کوشیدند ،معجزات پیام آور کوه طور،اعجاز رسول مهربانی و شفقت در شفای بیماری جان و روان،حواس همه جا حضور داشت تا از آن طریق پیامی الهی به حواسی انسانی منتقل گردد ،پیام آور اندیشه و مهر که از غار حرا فکرت را آموخت و در بی سوادی علم محدود به سرشار شدن از شراب جان مشهود رسید،اعجاز را از حواس به افکار برد و قران ،دروازه ایی گشت که عصایش کلمه هایی بود از جنس بیان معنا که اندیشه ها را اندیشیدن بیاموزد ،شفای جانش فهم یکتایی شد و شفای روحش از غیر بریدن و به عشق رسیدن.به یکباره نیاز از اعجاز در چشم به معجزه ی فهم در اندیشه رسید ،همچون درختی که برای فهم آن ،شناخت شاخه ها و برگها و ساقه ها کافی نبود ،ریشه های پنهان را آشکار باید نمود با عقل و فهم و اندیشه.آسمان را رقص باران مینشاند در آغوش زمین و من کنار پنجره رو به کوچه های خیسی که عبور تو را جاودانه در دل تکاه داشته اند به نماز میاندیشم که ساز دل را کوک میکند با نوای عاشقی..عاشق گشته ام
رضا 2/24