سیر و سفر

ساخت وبلاگ

سفر باید کرد با موسیقی بادی که از عشقبازی هوای سرد و گرم میاید،سفر باید کرد همچون قاصدکی که آکنده از دانه های تولد است .همچون برگهای درخت روییده تا معراج آسمان که لغزیده پای عبور رود،سفر باید کرد از سکون .سفر یعنی درک لحظه ها،فهم آنچه، در این گذر دریافت میکنی.پس برای سفر باید تهی شد از آنچه که پیش فرض این مسافرت است.مشاهده گر باید بود، پس در اکنون باید زیست.ذهن ابزاری در دست آدم است ،ذهن باید در لحظه باشد تا سفر، برای مسافر ،هدیه اندیشه ارمغان بیاورد.نمیشود ذهن در گذشته و آینده پرسه بزند و تو مسافری باشی که در سیر و نظر کردن به منظره ها باشی.سفر را که مسافر گشتی به شکار لحظه هایی که هر نفس برای تو تازگی و اندیشه ای تازه به ارمغان میاورد.جام اندیشه که تهی گشت و حواس که تنظیم شد بر روی دریافت ،بر روی فرکانس آگاهی،بر روی موج نگاه لیلا..مسافری.

مسافر در دو محیط سفر میکند ،یک سفر در اعماق وجود و به کشف لایه های پی در پی ،که ذات و وجود انسان را همچون غلافی پوشیده و نگهبان است،و دیگری سفر در کوچه پس کوچه ها زمان .این دو سفر لازم است تا با درک خویشتن ،و فهم گذرا بودن زمان،دانه های حقیقت را بیافشانیم در باغچه های زمان.درک مسافر بودن ابتدای آگاهی ست .همین که درک کنیم که زمین تنها سفره ایست برای مهمانی ما ،مسافریم.سفر را که در راه گشتیم،نظرها گشوده میشود.نظر ،ورای فرکانس چشم است ،زیرا که چشم و گوش و لامسه و اندیشیدن همه در تعادل به مرکز ثقل دانایی و در هماهنگی با هم در طلب فهم این منظره هاست.تمام موجودیت انسان توجه گشته است و در حال درک یک پلک زدن حتی.زیرا همه چیز در حال تازگی ست.مسافر که باشی همه چیز را با تمام توجه به نظاره ای.ما مسافران این رقص سیاره ایم.

 مسافری گشته ام .هر لحظه در خویش به رقص و در بیرون به نواختن موسیقی عشق.در میابم که هر نفس من نشانه ی گذر من از اقامت در آگاهی به آگاهی دیگر است.خویشتن را در تلاطم امواج اقیانوسی در میابم که از ژرفای خویشتن اش،به نواختن هر موج، گوهر اندیشه ای را به سطح مینشاند.سطح هوشیاری ام را تلالو گوهرهای درخشند میبرد تا قنوت آسمان و ذکر کهکهشان ها.به زمین که نگاه میکنم در میابم زمین در چرخش است و آنان که تکذیب کننده این چرخش زمین بودن در فنا.به این میاندیشم که تکذیب کنندگان چه کسانی هستند.

نوازش مهتاب که در وسعت شب آسمان شکفته میخواند با جاده های عبور که تکذیب کنندگان کسانی هستند که میبینند با چشم و چون چشم و دل در ناهمانگی ست ،درک نمیکنند،آنان که توجهشان بر ناپایداری و گذرایی این سفره مهمانی ست و از رازها و نشانه ها ،تنها در حد توجه اشان دریافت میکنند .تکذیب میکنند چون در اسارت ظرف علم و دانشی هستند که یا بدست آورده اند با آموزش یا با اندیشه .آنان که در اسارت دانش به اسیری و رکودند و نمیدانند که هدف اندیشیدن است نه اندیشه ،هدف دیدن و نظر نمودن است نه در اسارت منظره بودن.درک میکنم که تکذیب کنندگان در خرقه ی پوسیده ی عادت و تکرار به اسارتند .به اسارت این وهم نادرست که ما مقیم این سفره ی گسترده زمین و ماک آن هستیم .چه مالک ها و صاحب خانه ها که به ملک و خانه خود در غرور و کبر به جهل بودند ،آمدند و رفتند .ما مالک نثارها هستیم نه آنچه که توهم داشتن داریم.در میابم مکذبیم خانه در باد داشتن و فرصت افشاندن بذرهای جاودانی را به در حباب بودن باختن.زمین در رقص است و موسیقی عشق میوازد دل را

مسافر که گشتم و ناظر این سیر و سفر دریافتم عقوبت آنان را که سرپیچی نمودن ،سرپیچی از آگاهی و فهمی که به آنان عطا شده بود .پس آنان که علی رغم آموختن و نشان دادن به تکذیب پرداختن ،مثال دانه هایی هستند که در قشر نازکی از خاک به رویش و در روییدن اندکی به فنا و زوال هستند.سفر را که مسافر باشی درک میکنی که آنچه ماندگار است روشنایی است .روشنایی حاصل از اندیشه های جاودانگی،عشقهای بی شرط،مهربانی های عمیق.در میابم از سفر در گذر زمان که تنها خداست که جاودانه است و ربهای ساخته و پرداخته ما همه در فنا.من به کعبه ای میرسم که از هر جهت به وجهی از آن راه است .به درون کعبه که جاری میشوم و از چهار جهت به بی جهتی میرسم ،دو اندیشه و معنا نمایان میشود ،یکی استفاده برای من گذرا،یکی معنا برای خویشتن من که تا ابدیت جاریست.از لایه ها عبور میکنم تا عشق را عاشقی کنم

رضا 3/24 

+ نوشته شده توسط رضا در سه شنبه بیست و سوم خرداد ۱۳۹۶ و ساعت 22:38 |
رقص زمین...
ما را در سایت رقص زمین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jonunemehr بازدید : 186 تاريخ : چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت: 1:25