اشوب گیسوانت..عطر ارامش دارد و شب چشمانت....نگاه خورشید را برای بیدار شدن در عشق....طعم لبان توست که میرباید دلتنگی را ..و به عروج میرساند ..پرواز ققنوسی که در سوختنها و خاکستر گشتنها...بالی را پرواز شد که تا قلب افتاب میتوان...پر گشود...آغوشت..سجاده, ای که به دکر بوسه های اش ..حتی جسم جا میماند از درک مستی و احساس چنان ..فوران میکند که افیانوسها ..قطره وار از سرانگشتانت میچکد پای بیقراری
رضا9/9
رقص زمین...برچسب : نویسنده : jonunemehr بازدید : 98