سرشت حقیقی ما، یک آگاهی است، که در دانایی مطلق قرار گرفته است و ما بواسطه ی ابزار توجه و شناخت ،در حال فهم و شناخت، این آگاهی و بیان آن، در عالم ماده بوسیله ی ،رفتار ،گفتار و افکار خود هستیم.پس آنچه که هستیم ،یعی مجموعه ی رفتار ما ،در تلاش برای بیان همان سرشت حقیقی ماست .این فاصله ی بین ،انچه که هستیم وانچه که باید باشیم را عشق مینامیم .آنچه که هستیم ،بیانگر شناخت ما از سرشت خویشتن است ،و انکه باید باشیم، بیانگر چشم انداز و تفکر ما از خویشتن است.که گلبرگ به گلبرگ در شناخت آمده و بوسیله ی باز شدن ،نمایان میشود.این تطابق وقتی شکل میگیرد، و بیان ،بصورت کامل در تجلی سرشت میگردد.انسان کامل هویدا میشود.
رضا1/6
رقص زمین...برچسب : نویسنده : jonunemehr بازدید : 112