پر

ساخت وبلاگ

پری جدا گشته از سیمرغ مانم،که در دستان طوفان افکار، به هر سوی در رقص است ،برگی پاییزی که در جدایی از شاخه ها ،آوای رود می برد با خود او را ...مرگ...زندگی ..عشق...بودن ...زیستن ...و آینده ای که حتی به اندازه ی یک پلک گشودن و بستن خورشید هم در ابهامی غلیظ ،گم گشته ...خسته از خستگی هایی که خستگی ناپذیر می آیند....و بدنبال روزنه ای که ریزش کولاک حوادث ،بسته در انجماد سرمای بی عاطفه گی ...پری جدا گشته از سیمرغم ...سی مرغ وجود من در آن سوی این مرزهای شکننده زمان در رقصی عاشقانه ،ورای عشق را در کوه قاف به پروازند
رضا11/5

رقص زمین...
ما را در سایت رقص زمین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jonunemehr بازدید : 65 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 19:44