دهر و ذکر

ساخت وبلاگ

لرزش برگها با نوای نسیم خنکی که از اوج قله های کوه میاید،دل را از هیاهوهای تهی میرهاند ،از بیهودگی های کشتن لحظه ها ،در تصاحب جاری رود زمان.نوای معجزه گر برگ و باد و رود میبرد دل را تا فهم معانی.سکوت ذکر میشود و کلام ذکری در شعر، برای شور عاشقی.ذکر همانا به یاد آوردن است.به یاد آوردن معانی ،به یاد آوردن کلمه ها به یاد آوردن ،موقعیتی که انسان خلق گشت و مخزنی شد برای دریافت کلمه ها و معانی .همان معنا و کلمه هایی که فرشته ها را به سجود ،دانایی نهاده شده در او کشاند.این به یاد آوردن در خود ذکر پنهان است، با نجوای آن به معانی نهفته در آن راه جسته و با ادراک معناها به عمل و گفتار و افکار با بیان آن ،به ظهورش میرسانیم ،گنج پنهانی که در انسان امانت نهاده شده است. سبحان الله ، الحمد الله ، لا اله الاّ الله و الله اکبر

دهر اما مقامی است که در موقعیت و ارتعاش آن هیچگونه حرکت و نیازی نیست.هیچ نسبیت و تفاوتی وجود ندارد.همه چیز در کمال خود بدانجا در سکون وصال است.نقطه ی آفرینش، در بی بعدی آنجا جاریست.در آن مقام هیچ به یاد آوردن و ذکری نیست .زیرا که ذهنی شکل نیافته و به یاد آوردنی نیست.در مثال کوچک آن همچون هماغوشی عاشق و معشوق و در هم آمیختن آنان تا موقعیتی که فقط عشق است ،نه عاشقی نه معشوقی ،نه جوینده ای نه مقصدی،نه راهی نه سفری .آنجا که هست بودن به ظهور میرسد .بیانی نیست چون مشاهده و توجه ای نیست،بیانی نیست چون حواسی در محدودیت نیست که برای فهم و ادراکش نیاز به بیان باشد .همه چیز در خلوص خود هست .دهر،مقامی است که انسان هنوز در ارتعاش ماده جریان نیافته بود .هنوز عقل و دلی شکل نگرفته بود هنوز تعلیمی انجام نشده بود هنوز حافظه ی ذهن به ذخیره ی اطلاعات شکل نیافته بود.

در دهر هیچ ذکری موجودیت ندارد،نیازی به ذکر نیست ،اصلا بی معناست، نور بودن و از نور گفتن وقتی تاریکی را شانی نیست و جلوه ای.مقامی است که هنوز ارتعاش پایین شکل نیافته .طبقه ای که در آن بی زمانی حاکم است.زمان که نیست،مکان و تحرک بی معناست و شاید همه چیز در شکلی از انرژی خالص به پایداری و جاودانگی ست و انسان هنوز در خواب زمین هبوط نیافته است.دهر همانا ،مکان نیست،زمان نیست بی ذکری است و در جان بودن.و ذکر در شکل گرفتن انسان مفهوم میابد .وقتی ناگزیر است از یادآوری به فرستاده ای، که پیام نور دارد و در  ارتعاش ماده به بیان است.او در محدودیت ابزار در تجلی نامحدود است ،او در گذر زمان به بی زمانی پیوند میدهد ،تغییر ادراک را .

ذکرها همه اما از ذات است ،و انسان در ذات به جاودانگی و در شخصیت و ظهور به بیان معنا و حقیقت .ذکر به یاد آوردن است ،ذکرها همه از رب به ذات روی میکند ،که رب در محدودیت باور و عقیده و فهم به شکل گرفتن است و ذات در بی محدودیت و بی بیانی به حقیقت.ذکرها همه خورشیدی است که توجه و مشاهده را به ادراک مینشاند تا با اندیشه در آن، خورشید درون طلوع سازد و حجاب ها در افتد و  انسان در اگاهی و اگاهی در انسان تولد یابد.ذکر بزرگی او از انکه در اندیشه و بیان بگنجد،ذکر تسبیح او ،اویی که بی نیاز و رحمانیت در اوست.اویی که هیچ نیست جز او.حمد و سپاس برای او و رو به اوست که هر ذره را خالق و هر جهان همچون کلمه هایی در بیان او و از اوست

رضا5/19

+ نوشته شده توسط رضا در چهارشنبه هجدهم مرداد ۱۳۹۶ و ساعت 22:37 |
رقص زمین...
ما را در سایت رقص زمین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jonunemehr بازدید : 121 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 11:06