راز خلقت

ساخت وبلاگ

وجود هر موجودی در ذات است و ذات هر مخلوقی در خالق و خالق در ثبات و کمال مطلق.پس در ذات هر مخلوقی ثبات و جاودانی و مطلق بودن جاری است و اندیشیدن که معنای انسان است ،از اندیشه به عنوان ابزاری برای کشف ذات لایتناهی و بیان آن استفاده مینماید .در واقع انسان با مشاهده ی خویش همواره در حیرت از ذات بی انتهایی است که خالق پنهانها و آشکار ساز خیال است.او در خویش قرار جاودانی را، به نظاره میایستد ،ذاتی را که در خداست .زیرا  که نفخه دم او در ذرات خاک ،دانایی را و اندیشیدن را جاری ساخت تا همواره اندیشه مخلوق اندیشیدن و اندیشیدن در تقلای بدست آوردن دانایی مطلق در عاشقی و جستجو باشد و از خمسویی در کشف اسرار و بیان رازها به خشنودی و رضایت برسدوانسان دارای ابعاد متعددی است که همچون شاخه ها در سوی های متعدد گسترده گشته اند ،ریشه درخت موجودیتا او اما در حضرت حق،جای و قرار یافته و به این خلقت همواره در ابدیت جاری است و تنها شاخه های اش در عبور زمان از سکون و سکوت به رویش و باروری میرسد .ریشه اش اما همواره در حیات ات که مرگ شکل دیگری از ظهور در زندگانی به ارتعاشی دیگر است.پس انسان همواره با اندیشه و شخصیت خویش در جهت کشف خویشتن به جستجو و تقلاست .و این همواره با مشاهده و نظاره و اندیشیدن به خود ،تحت عنوان آگاهی تجلی یافته از اندیشه ممکن میشود.

ذات هر انسان در کمال است و وجود او در مطلق بودن و جاودانگی ،شخصیت او همواره به عنوان مجرایی برای ظهور ذات اوست در عالم ساخته شده از علم انسان.زیبایی و جذابیت شخصیت،عقل،مال،همسر ،اولاد و کلا داشته ها بواسطه آن است که تمام داشته های انسان همچون حلقه های زنجیری است که پل ،شخصیت او را گذرگاهی میسازد برای جریان یافتن نوری که ذات در حقیقت جریان میابد .اگر تمام این داشته ها ویا بهتر بگویم امانات که به عنوان ابزاری برای بقا و بقایی برای ظهور نور است ،به جای در خدمت ذات بود ،در اسارت ماهیت متغییر و در زوال ابزار باشند.بی شک نه تنها زیبایی را خلق نمیکنند که همواره با ترس از دست دادن و واقعیت ،تغییر یافتن و میرایی حتمی ،اضطراب و ناآرامی و بیهودگی را میافرینند .راز مهم این است که تمام داشته ها ی انسان تنها ابزاری است در خدمت حقیقت او ،حقیقتی که در جاودانگی و نور است و خالق نور .زیرا انسان با اندیشیدن ،اندیشه را خلق مینماید و همچون نور خورشیدی معلوم ساز ،پنهانهاست.

همواره در جستجوی خویشتن ایم،گاه این گم گشته را در بیرون فرض کرده و همواره در سفری بی مقصد،به هر سوی در ابهام و تردید و ناپایداری و زوال هستیم.گاه این گم گشته که خویشتن حقیقی ماست را در مظاهر و ابزار خویش میابیم در رفتارهای ماشینی در علم و شکل و حواسی که به پایداری آن اعتماد و یقینی نیست و همواره در ترس از دست دادن آن به دنبال آرامش هستیم،آرامشی که هیچگاه با این متغییرهای در تعییر، و رو به پایان قابل دسترسی نیست .گاه نمیدانیم در جستجوی کدام قرار و ثبات و گم گشته ایم و از این بی هدفی و بی مقصدی در نا ارامی و تقلاهای بیهوده .دلیل این تقلاها و بیقراریها را نمیدانیم و از کوچه ای به کوچه ی دیگر و از حالتی به حالت دیگر و از معشوقی به معشوق دیگر روی میکنیم اما همواره خلایی در ماست که ما را بیقرار و بی آرام میسازد.گم گشته ی ما...ذات ماست که در توجه بی اندازه ی ما به ابزار و حواس،فراموش گشته و جا مانده در گذر زمان کافی است اندکی خویشتن را مشاهده گر باشیم...کشف خود ..مهمترین راز زندگی است

رضا 5/16

+ نوشته شده توسط رضا در دوشنبه شانزدهم مرداد ۱۳۹۶ و ساعت 21:15 |
رقص زمین...
ما را در سایت رقص زمین دنبال می کنید

برچسب : خلقت, نویسنده : jonunemehr بازدید : 111 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 11:06