انفاق و عفو

ساخت وبلاگ

میبرد رود کلمه ها مرا همچون برگ افتاده ای در تلاطم رود جاری،میبرد کلمه ها مرا همچون نوایی گم گشته در نت های نیلعبکی تهی در غربت چوپانی مانده در تنهایی کوه.میبرد مرا کلمه ها و نمیدانم شاید کلمه خود من باشم که از درون معنای بی انتهای بودنم ،پای چشمه ی بیان جوشیده ام تا رود حیات را برسانم پای جاودانگی.من و کلمه...کلمه میشوم .حروفی بود در جادانگی مطلق،سکوتی عمیق،سکونی در کمال.حروف در به هم چسبیدن ،به معنا همه نیاز گشتن.نسبیت آغاز شد و رود جاری.کلمه ها میسراییدن صدای پای آب را.

نمیدانم پیشگویی ها اتفاقات را رقم میزند یا آدمها در اثر پذیری از پیش گویی ها در تلاش به شکل دادن آن باورها،نمیدانم شخصیت را آگاهی و ادراک و فهم میسازد یا آگاهی معلول شخصیتی است که در امواج تغییر به دگرگونی است.نمیدانم آداب و چگونگی رفتار نتیجه درک و شعور و فهم ماست ،یا تقلیدی از رفتارهایی که در الگوهای خود یافته ایم و در نتیجه فراموشی درک و شعور.نمیدانم که رای و نظر اکثریت مهم است یا حقیقتی که در تنهایی پیامبران از سکوت به اذان و از اذان به حرکتی همه جانبه رسید تا تغییر را در جامعه ی مرده به حیات برساند.اصلا تغییر زاییده نفر است و اکثریت شاید در تلاش برای حفظ رویه ای به نام یکنواختی و تکرار.آدمهایی که همچون محصول کارخانه ی مجسمه سازی ،در یک حد و اندازه اند با برنامه ای که فقط تکرار یک باور است و رفتاری ماشینی متظبق با قوانینی که پذیرفته ایم،خلاقیت ...برتری انسان است و چه ساده فراموش کرده ایم که انسانیم و از اداهای عروسک وار غرق لذت و افتخار و شیفتگی هستیم.شکلهای ظاهر هم به سمت یکنواختی میرود،بینی های یک شکل،لباسهای تقلیدی از یک فردی که خود ما با باورها و توجه امان بزرگش کردیم،و رفتارهایی منطبق با نقابی ساخته شده از باورهایی که نمیدانم از کجا میاید.

کلمه ها در خیال و امکان نشسته بودند،در قرار جای خویش،خداوند شعری سرود،کلمه ها در رقص گشتند،موسیقی آفرینش در نوای رود جاری شد.از کمال که خارج گشتیم .نگاه ها و باورها شکل گرفت،کلمه ها هر مدام با حروف خویش در تلاش برای کسب معنا و بیان معنایی بودند که از یکتایی حقیقت برداشت میکردند.تفاوت ها آغاز گشت و خداوند پیامبرانی را برانگیخت تا بیان نماید که حقیقت یکی است که همه از او و در او و رو به سوی او در رقص نیایشند،که مهربانی هست ،آگاهی هست،اندیشه هست و مقامی که رو به آن در سجده اند آنان که اراده را نمیفهمند.خداوند عقل را برانگیخت دل را به عشق زلال ساخت ،نگاه ها را به مهربانی شست تا بیان نماید که ما خالق دنیای جاودان خویش هستیم پس با نور و مهر بسارزیم دنیایی را که تمام بودن ماست.دنیایی نه تنها در ماده که دنیایی از بیان .هر کسی حقیقت را نامحدودیت را در محدودیت ظرف اندیشیدن خود ریخت و فریاد برآورد که حقیقت در من است و من خود حقیقت.نزاع ها شکل گرفت..تفاوتها به دشمنی رسید..کنار رودی نشسته بودم ،که پستی بلندیهای شن ها و سنگهای کف رود،نت های جریان آب را به نوا میرساند.حیات جاری بود.

نمیدانم که حقیقت باید منطبق با باور ما باشد و یا ما در جستجوی حقیقت ،باید آماده ی فهم و قبول و درک او،میدانم اما دنیا محل بذر افشاندن است ،بذر اندیشه ها،نثارها،بخشش ها و هر آنچه به جهان میبخشیم ،به ما بازگشت خورده و جاودانگی ما را میسازد.ما همواره همنشین با بیان ها و کردارها و رفتارها و اندیشه های خود هستیم .پس ببخشیم به آفرینش آنچه را که میخواهیم داشته باشیم.در کلمه ها در رفتارها در گفتارها در اندیشه ها آنچنان باشیم که در حال ساختن جهان خویشتن هستیم.

میتوان با بخشیدن و گذر کردن از حق خود به والاترین درجات رسید ،جواب هر کیته ای با دشمنی نیست،جواب هر رفتار مبتنی بر جهلی با رفتارهای تقلیدی مبتنی بر نادانی نیست،قرار نیست با هر کسی همچون خودش رفتار کنیم که اینگونه رفتار نتیجه ی عدم فهم و باور و اعتقاد به رفتارهای خویش است ،و قرار نیست همواره به ما ظلم شود و لبخند بزنیم .گاهی میتوان دوری کرد،عبور نمود از رفتارهایی که در باور ما ناپسند است ،گاهی میتوان بخشید و مهربان بود اما همیشه باید از رفتارها متاثر نباشیم و پریشان که رفتار هر فردی تنها جهان او را نمایان میسازد.کنار رود به ترانه ی آب دل بسته بودم که موسیقی باد و برگ سر داد نوای دلنشین عشق را که... یسئلونک ماذا ینفقون قل العفو (بقره 219) از تو می‌پرسند که چه انفاق‌ کنند، بگو عفو را.

رضا 5/27

 

+ نوشته شده توسط رضا در پنجشنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۶ و ساعت 22:16 |
رقص زمین...
ما را در سایت رقص زمین دنبال می کنید

برچسب : انفاق,عفو, نویسنده : jonunemehr بازدید : 134 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 15:56