اوج در موج

ساخت وبلاگ

خیال آشوب گیسوانت

 به آشوب میکشاند

خیالم را

دلم قایقی میشود در رود جاری نگاهت

لغزنده بر قطره های احساس

موسیقی آب و شن ها را میبرد باران.

پای هر شاخه ی خیس

میچکد شعر نام تو بر خواب دانه ی دل.

دل من در دانه ی یک احساس

هر شب میشکوفد در نجوای مهتاب و رود

شب راهی است

پیوند میدهد دستان مرا

تا نجوای سکوت لبان تو در سجاده ی عشق

زمزمه های شبانگاه را

آیه های لبان تو میبرد تا بوسه

نی مینوازد گویا لیلا در عمق جنگلی دور

در دوردست

مجنون گشته این تهی از من و خویش

هوای تو میوزد از درون این تهی مانده در رود

نوای نی میاید از دور

نوای آشنایی دارد

رویای پر گشودن شاهپرکها در نور

لرزش دستانم میشود آرام.

اوج میابم در موج نگاهت

نرم تر از خواب مانده در آشیانه ی صبح

آغاز میشوم در عشق

رضا6/30

+ نوشته شده توسط رضا در چهارشنبه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۶ و ساعت 22:22 |
رقص زمین...
ما را در سایت رقص زمین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jonunemehr بازدید : 119 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 19:50