آخرین مطالب
امکانات وب
ضربان قلبم را حس میکنم وقتی در نوازش برگها و شاخه ها نوای آرام رودی زلال میبرد مرا تا کشف معجزه ی حیات.نفسها هر کدام فرشته ای میشوند که با طراوت و نور میایند و با خون در بدن ما گردش میکند سیاهی ها را با خود به فضا میبرند و جای هر کسالت و خستگی،هوای تازه و طراوت و حیات میگذارند.ضربان قلبم و موسیقی نفسها و صدای رود،نماز عبودیت را ،آغاز درک معجزاتی است که همواره در ما جاریست.مستی شراب آگاهی ،از قبله ی جهت دهنده توجه و هوشیاری جاری میشود و در جرعه های نماز مینشاند جام دل را پای سرچشمه ی خورشید .خورشید در من و من در خورشید جریان میابم.رو به قبله ی عشق حرکت در رقص میشود و نوای اذان میاید از گلدسته های حیات.
به مشاهده میشوم .همه چیز آنگونه که هست نمایان میشود.درخت در تلاش به گشودن شاخه ها و برگها ،رود به تلاش برای رسیدن به دانه ها و ریشه،زمین در چرخش برای نمایان گشتن شب و روز،شب در تقلا برای رویش آرامش و غوطه ور خوردن در خیال و به قلاب رویا،بغل بغل آگاهی را از ناخودآگاه چیدن ،روز به افشاند ن آگاهی و رساندن خیال به پای موجودیت و همآغوشی ناپیدا پای پیدایی.خورشید به نور افشاندن و سایه ها در بلند و کوتاه گشتن،در نشان دادن موقعیت آفتاب در آسمان آبی.مشاهده که میشوم در میابم همه چیز در نثار مهربانی به نماز مداوم و همیشگی در اشتیاق تسبیح و نیایش است.خورشید از من عبور میکند وقتی مشاهده گر میشوم
رضا6.26
برچسب : مشاهده, نویسنده : jonunemehr بازدید : 172