باران موسیقی مینوازد بر تارهای ساز خاطرات ،دلم قایقی بر میدارم و گم میشود در عمق دریاچه ای که رقص پاروی دستان تو ،سطح آب اش را به اشتیاق موج میکشاند.مهربانی خاصیت نگاه توست که منظره ها را جاودان میسازد و طراوت را به رقص میکشاند تا چشمان خسته را ،شکوه شکفتن شکوفه ها از خواب شاخه بکشاند تا بیداری خورشید.دل لطیف میشود وقتی باد ،نام تو را از گلهای روییده در دشت میاورد و مینشاند همچون بوسه ای بر سکوت لبان.همه چیز در رخوت یک خیال پنهان میشود و خیال همچون تارهای گیسوی تو مرا میبرد تا لذت نوازشی از دل.شعر میشود دستانم...شاعری میکند گیسوانت با حسرت دستانم .ساز دلم سکوت را آوا میشود این لبان خفته در راز لبانت چه عاشقانه معنا میکند تو را بی حرف و کلام....از مهر میایی و مهربانی نگاهت دل را از قایق مانده در دریاجه ای در فراز کوه،میبرد به رقص شکوفه ها و باران برگها...دلم تو را میخواند مهربان با ...دل
رضا6/25
برچسب : نویسنده : jonunemehr بازدید : 176