تسخیر و در هم تنیدگی

ساخت وبلاگ

کوه زیباست.ساده و با درختانی که همچون فرشته های زیبا به پاکی هوای، نفسهای ما در تلاشند.سایه هایشان لطافت میزبان زیبایی است در درخشش خورشید،برگهایشان سفره ای برای تولید و انعام هوای تازه و ریشه هایشان در خاک و رقص شاخه هایشان در باد.به سکوت کوهستان پناه میبرم از ازدحام تهی ای که نمیداند جز هیاهوی بی معنا.ابرها در تسخیر باد در آسمان جاری میشوند و همچون کشتیهایی به هر سوی در سفرند تا کدام زمین را ،نیایش خاک برساند به نوازش باران.ابرها با باد به حرکت و رودها در مسیر بستری کوتاه جاری میشوند در دشت و شالیزار.همه چیز در تسخیر خداونگار است و خداوند همه ی باد و باران را به تسخیر انسان قرار داد.تا در خدمت او باشند و آنگاه در خدمت انسان هستند که انسان آنها را بفهمد و معلوم سازد به علم و محاسبه.پس تسخیر به معنای فراهم نمودن مقدمات فهم در انسان و قابل فهم بودن در موجودات است .تا انسان با خلق محاسبه و فرمول و معادلات به بهره برداری از آنها در جهت منافع خود اقدام نماید .راز خلقت آنها همانا بهره دادن به انسان است زیرا که همه چیز برای انسان خلق گشت و انسان برای او

اینکه انسان توانایی فهم معادلات و دلیل و علت های عوامل طبیعی را دارد به معنای نبودن خداوند و ...نیست زیرا که تمام افرینش برای مهیا ساختن شرایط حیات کالبدی به نام انسان بود و بالطبع ،برای تسخیر شدن توسط انسان باید برای او قابل فهم باشد و علتها و دلیهای موجودیت اش را درک نماید و در انها تا حدی تغییر ایجاد کند بمنظور استفاده ای که برای خودش فرض نموده است.میتواند طوفان را پیش بینی کند و... اینکه این علم و دانش را مخالف با ذات خدا بدانیم عملی کاملا نادرست است زیرا ایمان از راه آگاهی و آگاهی از راه علم و دانش بدست میاید هم دانش طبیعی هم دانش ناخودآگاه .اصلا جنس ایمان از آگاهی و فهم و اندیشه است .مگر میتوان خدا را بدون شناخت تجلیات او که برای شناخت شدن توسط ما خلق و محدود شده اند،حتی ایمان و عبادت کرد؟

بیداری به معنای هوشیاری از محیط است .تا زمانی که در خواب هستیم از اتفاقات اطراف خود بی خبریم زیرا قوای احساس و حواس ما خاموش شده است و قوه تحلیل گر ،ما نیز در بی خبری و بی دریافتی  است.بیداری به معنای روشن نمودن ،سنسورهای درک محیط پیرامون و تحلیل داده های آن است برای آگاه شدن از وضعیت موجود و انچه در پیرامون ما جاریست.پس برای بیدار شدن باید کاملا هوشیار بود و بدون هیچ پیش فرضی تنها آنچه را هست فهمید و درک نمود و بر اساس آنچه هست به آگاهی و اطلاعات نهفته در رخدادها دسترسی داشت.پس بیداری به معنای دریافت اطلاعات از پیامهایی است که بی وقفه و بی تکرار در اطراف ما جریان داره و خود ما خالق اطلاعات و اندیشه ها و مبدل آنها از بی جنسی به شکل و فرم های خاص و جنسهای مختلف و متناسب با فهم و ادراک خود هستیم

هوشیاری از ملزومات بیداری است نمیتوان بیدار بود و فاقد هوشیاری بود.هوشیاری به معنای توجه به تمام جزییات و پدیده های است که در ما و اطراف ما جاری است و این هوشیاری در جهت گیری توجه به فعلیت و شکل میرسد.بی شک ما در طول سفر از یک مکان به مکان دیگر از نقاطی گذر میکنیم که به علت عدم توجه به برخی از انها و نداشتن هوشیاری ناشی از این عدم توجه اصلا آنها را احساس و به فهم نمیاوریم.درختان..عابران..اما به محض شکل گرفتن توجه بر یک موضوع خاص،نسبت به آن هوشیار و حواس همه جهته ی ما در آن جهت به کسب داده و ایجاد اطلاعات جهت ادراک مشغول میشوند.درست مانند عاشقی که با تمرکز توجه بر معشوق جز او را اصلا به ادراک و هوشیاری نیستیم در حالیکه بی نهایت موضوع در اطراف ما جریان دارد و این تیون یا تنظیم کردن  اگاهی درونی ماست که توجه را ،یا جهت تمرکز را شکل میدهد و بالطبع هوشیاری و بیداری در آن فضا را بوجود میاورد.

توجه ناشی از شناخت ما نسبت به خودمان است .یعنی با مشاهده ی خود و شناخت ضعف ها ،خلل ها،نیازها و در نتیجه تمایل به جهت برطرف کردن آنها ،تمام قوا یا عوامل مسخر ما در خدمت ما به عنوان خالق اندیشه و تحرک قرار میگیرند تا آن نیاز را برطرف نمایند و اینجاست که هوشیاری و ..شکل میگیرد.پس اولین گام از شناخت نیازها و ادراک خود از خویشتن شکل میگیرد .اگر خود را تنها حیوانی ناطق بدانیم به ان جهت میل میکنیم اگر فقط جنبه ی احساس خود را تمرکز کنیم به ان جهت میل میابیم و هم چنین غریزه و معنویت و...انسان به عنوان یک موجودیت چند بعدی در تمام ابعاد هست اما از تمام ابعاد در جهت یک ماندگای و جاودانی و حقیقت استفاده میکند چون انسان تنها موجودی است که میتواند با آگاهی خود را مسخر فرامین نور و حقیقت قرار دهد تا باشد و بودن اش به معنای زبان او شدن..چشم او بودن..دست او گشتن..خالق جاودانه بودن باشد.

همه چیز در موجودیت خود شکلی از انرژی است .چه انرژیهایی که شناخته ایم تا حدی و چه آنهایی که به علت عدم شناخت در تاریکی فهم ما قرار گرفته اند.این انرژی به معنای دو خصلت موجی و ذره ای در تمام موجودات است .تابع قوانین خاص و معادلات بودن و یا ورای قوانین و فرمولها عمل کردند.انسان انرژی است که میتواند با خلق معانی و اگاهی که خود شکلهایی از انرژی است در محیط پیرامون آگاهانه تغییر ایجاد کند و تمام این عملها و اتفاقات در یک طیف فرکانسی نامحدود است که در دایره یتجلی خداوند جاری و به پویایی و جنبش است.بی شک برای فهم هر ارتعاش این طیف لازم است که اول به ان توجه شود،هوشیار باشیم به آن فضا و حواس وادراک خود را به کسب و فهم  آن بسیج کنیم و گوش بسپاریم به نجوای ناخودآگاهی که ما را به اشراق و شعف هدایت میکندوشاید وظیفه ی ما تنها تمرکز دادن توجه باشد و خود فرایند به خودی خود شکل بگیرد و ما متوجه شویم که در دنیایی قرار گرفته ایم که از وجودش اصلا اطلاعی نداشتیم و جالب است با تمرکز توجه ،هر چه میفهمیم و دریافت میکنیم از همان جنس است و این به معنای قرار گرفتن درآن ارتعاش است.

انرژی با نگاه ناظر دارای تعاریف و اشکال مختلفی است .بستگی دارد که ما با استفاده از چه ابزاری به فهم و تحلیل آن هستیم.جهات حرکتی،جنبش های ایجاد شده ،اثرات و...هر انرژی را اگر در یک بازه ی ارتعاشی خاص تعریف کنیم ،بدون تنظیم خود بر آن محال است اصلا موجودیت یا عدم آنرا درک نماییم.پس اگر در یک ارتعاش قرار بگیریم میتوانیم آن محیط را بفهمیمم و یا نسبت به آن هوشیار باشیم.اما ناظران مختلف با سنسورهای حواس و اگاهی متفاوت ،مطابق با فهم و ادراک خود ،برداشت های متعددی از یک موضوع خاص در یک ارتعاش دارند.وقتی این ادراک و حواس و نگاه ناظرانه هم با هم کوک و تطبیق پیدا میکند .چند ناطظر یک اطلاعات را از یک پدیده در میابند و این همان در هم تنیدگی است که امکان بوجود امدن یک مفهوم مشترک از یک ارتعاش خاص را فراهم میکند.انگار یک چشم به تصویر نگاه میکند و یک عقل انرا درک میکند .

در عشق همواره بواسطه ی توجه معشوق و عاشق یا مطلوب و طلب بر هم ،ارتعاشات حواس بطور غریزی و ناخود آگاه ذر حال تنظیم شدن با هم هستند و این هم آهنگی و تطابق بواسطه ی قرار گرفتن در یک محیط انتشاری مشابه یا حتی خلق یک محیط مشترک واحد ،امکان این موضوع را فراهم میسازد که بدون تماس و نزدیکی مکانی ،و در فواصل بسیار دور ،امکان یک اگاهی مشترک یک توجه مشترک یک هوشیاری واحد فراهم شود و تمام اینها ناشی از توجه ما به یک ارتعاش خاص است.

اگر توجه ما بر خداوند به عنوان براورده ساز نیاز و بی نیاز مطلق،دانایی بی نظیر و یکتای وحاحد،رحمانیت و رحیمی ات،ستار و..متمرکز باشد بی شک در تمام طیف خلقت حضوری هوشیارانه پیدا میکنیم زیرا تمام آفرینش از توجه و رحمانیت او خلق گشته و ما با تنظیم خود بر این نت های موسیقی همواره به درک و فهم زیبایی،هماهنگی،جاودانگی ،شادی،لطافت ،تازگی و طراوت ...مشغول میشویم و دیگر خبری از نفرت و کینه و جدایی و سیاهی و دشمنی نیست.کافی است تنها توجه خود را به یگانه ای متمرکز سازیم که همواره هست و بودنش بر زمان است و زمان در او به حرکت.اویی که هر جه به سوی اوست در حقیقت و جاودانگی است و هر چه به سمت من به عنوان یک موجودیت در زمان ،به ناپایداری و فنا.خود را با نت های رحمانیت که کوک سازیم همواره در بهشتیم و بهشت رقصان به جستجوی ما در شکل یافتن و پیدایش

رضا 6/25

 

+ نوشته شده توسط رضا در شنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۶ و ساعت 22:34 |
رقص زمین...
ما را در سایت رقص زمین دنبال می کنید

برچسب : تسخیر,تنیدگی, نویسنده : jonunemehr بازدید : 132 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 19:50