حقیقت آفرینش

ساخت وبلاگ

دانایی مطلق در جاودانگی به خویشتن در بودن بود ،زمان شکل نیافته بود و بیان به ظهور نرسیده بود .تنها آگاهی بود که در دانایی به نامحدودیت حضور داشت. آگاهی خواست که به بیان باشد خویشتنش را ،هستی بر اساس اگاهی بوجود آمد.پس چنین نیست که جهان شکل یافته باشد و سپس آگاهی شکل بگیرد ،خلقت بر اساس آگاهی بود پس قبل از پیدایش جهان آگاهی بود و آگاهی در زمان نمیگنجد و هست و ایتن هستی اش دستخوش نیستی و فنا نیست زیرا در بی زمانی هم آگاهی بوده است و جهان بر اساس آن آگاهی شکل یافت و بر اساس آگاهی در رقص و گردش و حیات است.اگاهی ازلی است،غایت خداوند خویشتن است،خداوند دانای مطلق است،و خداوند خویشتن را در مشاهده گشت که حب ذات دلیل خلقت است .و اما غایت انسان همه جنبه های، به ظاهر متفاوت است اما همه اش در ظهور ذات بواسطه ی حب ذات است ،که ظهور ذات همانا درک ذات است و درک به بیان حاصل میشود و بیان به آگاه گشتن و آگاهی با مشاهده و مشاهده با توجه است که بدست میاید. توجه ی همه از مظاهر به ظاهر کننده است ،از محدود ها به نامحدود.

ایمان منهای قضاوت درست و نادرست بودن آن، دلیل انجام هر عملی است و تفاوت در این است که ایمان و باور غلط در تزلزل و ناماندگاری است و باور درست در جاودانگی و آرام بخشی .ایمان ماندگار بر اساس کشف حقیقت است و آگاه شدن به آن . از طرفی جهان برای انسان خلق شد نه انسان برای حهان. پس انسان توانایی تسخیر جهان را دارد  زیرا جهان طفیلی خلقت او و برای اوست ،و انسانی که مسخر جهان میشود از شان و مقام خود عافل مانده است و بودن اش که دلیل پیدایش طبیعت است مدلول آن میشود.حقیقت به دنبال انسان و انسان  به دنبال حقیقت هست.میتوان تهی شد و همه هوشیاری و آگاه بودن تا حقیقت در تهی بودن ما جاری گردد و مارا لبریز سازد از خویشتن که این همانا شهود و حضور است و میتوان در تقلا بود و به شکار حقیقت رفت و همه در تلاش و محاهدت به صید اش شتافت.

جهان برای انسان خلق شد . جهان ماده و عقل ؛ حواس ؛ علم و شناخت و ...همه راهی ست برای کشف حقیقت نه مقصدی برای طالب مطلوب.جهان برای انسان بمنزله راهی  است برای مشاهده ی  خویشتن اش و آگاه شدن زیرا که انسان اندیشیدن است و اندیشیدن یعنی خالق آگاهی ،انسان خود آگاهی است پس در موجودیت اش جاودان و در بی زمانی است. برای بازگشت به خداوند در کلمه ی الله باید از دروازه انسان عبور کرد که منظور آگاهی انسان است که کلمه را آموخت و معنا را بیان شد در پس فهمیدن و ادراک. زمان و جهان و هستی از آگاهی به ظهور رسید و به آگاهی در حرکت است و انسان خود آگاهی است که در نقطه ی آغاز و پایان آفرینش یعنی در ازلیت و ابدیت به حقیقت و در ادراک حقیقت به آگاهی ست.عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ. قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيم‏. قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَما كُنْتُمْ تَكْتُمُون‏.و همة اسماء را به آدم آموخت سپس آنها را بر فرشتگان عرضه كرد و فرمود: «اگر راست مى‏گوييد، اسامى اينها را به من خبر دهيد». گفتند: «منزهى تو! ما را هيچ دانشى نيست جز آنچه [خود] به ما آموخته‏اى. همانا تو دانا و حكيمي». فرمود: «اى آدم، اسامي ‌‌‌آنها را به ايشان خبر ده». و چون [آدم‏] اسامي‌‌‌ آنها را به ايشان خبر داد، فرمود: «آيا به شما نگفتم كه من غيب آسمان‌ها و زمين را مى‏دانم و آنچه را آشكار مى‏كنيد، و آنچه را پنهان مى‏داشتيد مى‏دانم؟»

رضا7/28

+ نوشته شده توسط رضا در جمعه بیست و هشتم مهر ۱۳۹۶ و ساعت 20:15 |
رقص زمین...
ما را در سایت رقص زمین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jonunemehr بازدید : 104 تاريخ : يکشنبه 30 مهر 1396 ساعت: 2:32