از تو ... نوشتن

ساخت وبلاگ
کلمه ها میبرند مرا تا تو..نمیدانم این نوشتن چه معجزه ای دارد که وقتی از تومینویسم..فاصله ها گم میشود ..زمان میسوزد...جهان ناپیدا میشود و تنها من میمانم که همه نگاهم راز چشمان زیبای تو را که در لبخندی سحرانگیز ..بودنم را به شعف و دیدنم را به حیرت میرساند...نمیدانم این نوشتن چیست که میرساند هوشیاری مرا به انکه در پشت این قاب جسم و چشم و جواس ..خود من است.خویشتنی که نظاره است ..مرا که گاه در عمل به کاشتن خورشید و گاه به هدر دادن فرصت عاشقی ست..نمیدانم این نوشتن چیست که قسم به آن یعنی بیان انچه در انتظار بیان به خیال است و به شناخت در امدن انچه ناشناخته است.تاری از گیسوی تو را در نوشتن گشتم...زمین چرخید ..منظومه رقصید...کهکشان ترانه خواند...دیدم که زمان برده دستاتم را تا کهنساای و هنوز در نقطه ی ب تو مانده رود نوشته ها
رضا8/15

+ نوشته شده توسط رضا در سه شنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۶ و ساعت 1:0 |

رقص زمین...
ما را در سایت رقص زمین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jonunemehr بازدید : 128 تاريخ : پنجشنبه 18 آبان 1396 ساعت: 9:30