آگاهی در خود و ناخود

ساخت وبلاگ

تمام آفرینش همچون ذره ای در هم پیچیده و پیوسته است ،طیفی از ارتعاش که محصول امواج تغییر است،تغییری  در شکل ظهور نه در ماهیت وجود.که ماهیت وجود هر موجودی از وجودی ست که حقیقت است .حقیت در فراز زمان است و تغییر در زمان شکل میابد.آفرینش همچون امواجی است که وقتی تو به نظاره اش مینشینی،شاهد بوسه های امواج بر" ساحل تبدیل گشتن به ماده ای".تا ناظری همه چیز را موجی میبینی که در دگرگونی و رقص است و آنگاه که در دریا همچون قطره رها میشوی،تنها تکرار قطره هایی را شاهدی که همه چیز است و منهای او ،موجودیتی نیست.

انسان همواره در حال کشف و فرموله کردن و فهم وقایع است ،به این معنا که در حال ادراک جهان است و ادراک همانا نگاه قضاوت گرانه به محیط پیرامون است یعنی بر اساس باور و درک و علم خویش همه چیز را با آن فهم و باور سنجیده و به معنایی دیگر،از دریچه ی "من" به عنوان یک "آگاهی" آفرینش را بشناسیم و این محدود کردن جهان نیست بلکه فهم محدود ما از جهان است.گاهی زمین را مرکز منظومه و گاهی زمین را مکعبت شکل و گاهی علم خود را حقیقت تصور میکردیم و به بت پرستی این بت علم در گذران زندگی.تمام این علم ها و معلوم ها نشاندهنده تمرکز و توجه ما بر یک موجودیت پیوسته و در هم تنیده است ،که از یکتایی بوجود آمده؛ و ما با توجه های مختلف؛ نسبت به وجوه متفاوت آن، هوشیاری کسب میکنیم.

هوشیاری و آگاهی ما همچون چراغ قوه ای است که معلوم کننده ی علم انسان است نه تعیین کننده حقیقت و موجودیت جهان .پس ما وابسته به این چراغ قوه ی اندیشیدن و توجه و هوشیاری هستیم که نورش از مجموعه سنسورها و دریافت ها و پذیرش هایی است که جهان خاص ما را شکل میدهد ،جهانی همچون حباب در میان آفرینشی که اقیانوس گونه از بیکران تا بیکران گسترده است و این بیکرانی به معنای نا محدودی در بعد . فاصله نیست بلکه به عنوان ماورای اندیشه و فهم و باور و ادراک ماست چون انسان در سیطره ی ارتعاش حواس میتواند شکل بدهد و محاسبه نماید و علم کسب و خلق کند.

آگاهی و ناخودآگاهی به معانایی متعدد است خود آگاهی یعنی بدون پیش فرض ها و علم پیشین، یک علم جدید را خلق کنیم و یا به نگاهی جدید برسیم که باعث بوجود آمدن یک جهان تازه تر شود .جهانی که مخلوق این نگاه جدید است .ناخود آگاه ،گاهی به عنوان  تکرار و تقلید بکار میبرد همچون عادتهایی که ملکه ی ذهن ما شده اند و بدون هیچگونه  عقل و اندیشه ای در آن جهت عمل میکنیم مانند رانندگی،فهم دوری از آتش و حیوانات درنده و...پذیرش و عمل به یک تقدس که در جامعه یک سنت شده و تغییر حال و حسی مشابه با آنچه که پذیرفته شده است و گفته اند.یعنی یک بت پرست با توجه به گفته های بت پرستان و عمل به آن واقعا احساس سبکی و رستگاری میکرد.تمام این بعد از ناخودآگاه محصول عدم اندیشه و تحلیل یک موضوع و تنها پذیرفتن است.

ناخودآگاه اما همواره به معنای بی تفکر و بی آگاهی عمل کردن در جهت تقلید و تکرار نیست که گاهی ناخودآگاه به معنای تونل زدن در لایه های زمان و مکان است .مکان و زمانی که جهان خاص ما را ساخته است.آگاهانه رها کردن خود در ادراک بی ادراکی .اوج آگاهی انسان؛ یعنی آگاه شدن به اینکه ما در ناآگاهی و جهل هستیم و رها کردن خود از بندهای علم به آرامش شهود و یقین.تهی گشتن ما از تارهای علمی که وابسته به حواس و سطح ادراک ماست.بی دریچه در جهان بودند ،یعنی از نگاه جهتی به بی جهتی و همه جهتی رسیدن.این ناخودآگاه گامی بالاتر از علم است همچون صاعقه ای که پطرس را آگاه ساخت و این ناخودآگاهی بدون هیچ زمان و باور و علمی حاصل میشود.

ناخودآگاه از طریق عبادات و نیایش ،سکوت،رویا ،مراقبه و ناظر بودن بدست میاید ،رویا همانا شکلی دیگر از ادراک است که در آن از طریق نمادها و نشانه های تعریف شده با آگاهی انسان به وی آموزشهای لازم داده میشود این آموزه ها در زمان یا در بی زمانی و معناست که برای کسب و فهم آن نیاز است که نسبت به نمادها و نشانه های خود آگاه باشیم.

رضا 3.11

+ نوشته شده توسط رضا در پنجشنبه یازدهم خرداد ۱۳۹۶ و ساعت 22:1 |
رقص زمین...
ما را در سایت رقص زمین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jonunemehr بازدید : 143 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 11:23