مرگ و زندگی

ساخت وبلاگ

معانی در خلوت و سکوت اندیشه ام تولد میابد و کلمه ها همچون برگهای رقصان پاییزی ،از شاخه ها اندیشه جدا و بر صفحه ی سپید ،نقش تامل را رقم میزند.نمیخواهم مقدمه چینی کنم ،با یک تجربه آغاز میکنم ،تجربه ای که شما انجام داده و نتیجه ی آن را اندیشه میکنید.هر صبح که از خواب برمیخیزید یک کار احمقانه بکنید مثلا بالش را ببوسید ،رو به ایینه شکلک دربیارید یا هر کاری که به ذهنتان میرسد و هر روز تا یک ماه این کار را انجام بدهید ،بعد از آن در میابید اون کار احمقانه را اگر انجام ندهید احساس تهی بودن میکنید ،انگار مرتکب خطایی جبران ناپذیر شده اید و این یعنی عادت کرده اید به قواره و شکل و شمایلی که در ذهن خود خلق و با عمل به آن ،جهانتان را به آن اندازه درآورده و آنرا معیارتان ساخته اید.این آزمایش نشان میدهد که اکثر انسانها فقط بواسطه ی تکرار و عادت و بدون اندیشه و تعقل ،رفتارهایی را انجام داده و بعد از مدتی آن رفتار برای آنها همه ی زندگی میشود .در حالیکه واقعا بیشتر این عادات و تمام این عادات بدون اندیشه فقط یک دروغ ذهنی است و ما خود را فریب داده و بر اساس آن فریب ،احساس رضایت یا عدم رضایت میکنیم.گاهی باید در خلوت خود نشسته و بیاندشیم به خود به رفتارها به باورها،به همه ی آنچه که توهم حقیقت داده ایم و اینجاست که انسان معنا پیدا میکند .انسانی که خالق اندیشه است و اندیشه های خود را میاندشید .

انسان نه اندیشه است نه باور است نه تکرار است و نه قالب منظم شکیلی که در واقع بیان زیبایی از رباتی است با کارهای برنامه ریزی شده و رفتارهای مشخص.انسان خالق باورهاست ،خالق اندیشه ها ،خالق معیارها ،خالق باورها و خالق خلاقیت هایی که تکرار و عادت نیست و طراوت و زیبایی ست .بی شک هر آنچه که به آن عادت شود ،فاقد زیبایی ست و زیبایی اصولا جلوه ای تازه و بکر است که در دل مینشیند و در چشم تصویر میسازد و چون خود دل، به معنای مرکز ثقل انسانیت ،در طراوت و تازگی است ،حس خوشایند ماندگاری را در کلیه جزایر انسان ایجاد میکند در غریزه در حواس در اندیشه در احساس و..همه چیز از اندیشه آغاز میشود .و اندیشه محصول توجه و توجه عامل هوشیاری به فضا و محیط مورد توجه است .بی اندیشه هر عملی فقط تحرک مکانیکی است فاقد روح حیات و حس زندگی .همچون عمل ماشینی که تنها حرکت میکند و فاقد درکی از انتخاب مقصد و چگونگی کنترل و حرکت است.

انسان همواره در بین مرگ و زندگی است .در گذشته میمیرد و در اکنون متولد میشود.این جریان مردن و زنده شدن است که حیات انسان را شکل میدهد بی شک حیات شامل دو بخش غیر قابل تفکیک است ،مرگ و زنده بودن.انسان اندیشیدن است و خالق اندیشه پس همواره از آگاهی اندیشه ای به آگاهی اندیشه ای دیگر در سفر است .اگر در اندیشه نمیرد در اندیشه ای متولد نمیشود و اگر این جریان مردن و زنده شدن در اندیشه و آگاهی و هوشیاری نباشد او مرده است و در اندیشه ای بی تغییر دفن گردیده است اگر چه بخورد و بخوابد و جفت گیری نماید .انسان در خلق اندیشه است که حیات دارد و  انسان همانا معناگر ماده و بودن و عمل کردن است.تمام جسم و حواس و ذهن ما در خدمت اندیشه است که در راستای اندیشه عمل کند همچون ابزاری که با تفکر و تعقل و اندیشه عمل میکند و اندیشه ای که به عمل رسید و در عمل ،اجرایی شد .سکویی میشود برای پر گشودن به ادراک اندیشه ها و خلق اندیشه در ظلمات جهل و نادانی.بدون عمل به اندیشه امکان رفتن به محیط اندیشه ای دیگر وجود ندارد و بدون تغییر از اندیشه ای به اندیشه ی دیگر ،حیات وجود ندارد و تنها ممات است که حاکم گشته است.

اندیشیدن یعنی از اندیشه ای به اندیشه ای دیگر سفر کردن و انسان خود اندیشیدن است و اندیشه ها مخلوق تفکر اوست .نه اینکه اندیشه ای را به عادت در تکرار باشد ،نه اینکه مقلدی باشد فاقد ادراک و اندیشه .انسان در خلق اندیشیدن هویت میابد نه در اسارت قالب های بی تفکر ،عادات بی دلیل .انسان در جسمیت خود معنا نمیابد او اندیشه ایست که به کالبدش معنا میبخشد به شغلش به درامدش به ماشینش به لباسش ..نه اینکه تمام این گذرهای بی امان او را معنا باشند و او در قالبها در زندان .گاهی به خودت بیاندیش به تمام باورها و معیارها و رفتارها و قالبهایی که برای تو تمام جهان گشته است و غیر انرا یارای فهمیدن نداری ..شک کن تا حرکت کنی ،شک کن و در شک نمان با جستجو با تفکر و چون به پاسخی رسیدی در اسارت پاسخ نباش ..پاسخ مخلوق توست و سوال مخلوق تو...تا اندیشه را خالق نباشی حس طراوت نداری در مرگ و نیستی هستی اگر چه حرکت مکانیکی داشته باشیم.

کالبد انسان همچون ابزاری در خدما اندیشه اوست و این اندیشه در عالم ماده بواسطه ی کالبد مادی عمل میکند و در جهان های دیگر متناسب با ارتعاش آن جهان .وفات تنها ترک این کالبد است برای عمل در ارتعاشی لطیف تر .وفات تنها تغییر محیط عمل است و با تغییر است که انسان در حیات است .ما ناگزیر از تغییر هستیم چون همواره در خلق اندیشه ای هستیم اندیشه ای که بواسطه ی هوشیاری و توجه ما بوجود میاید و این دریچه به معنای نگاه و فهم نسبیتی است .نسبیتی بر اساس هوشیاری و توجه .این آگاهی ها همواره در حرکت است .و ما در تلاش به کمال و رسیدن به حقیقت زیرا ،ذات ما کمال است و همواره در تلاش برای مشاهده و ظهور این کمال هستیم .و همواره این کمال و حقیقت در ظهور اش به محدودیت ناشی از نگاه نسبی و بیان محدود دچار میگردد و این نقصان در ادرک و اندیشه است که به اندیشه ای دیگر ما را راهنمایی میکند

هر تجربه و هر واقعه و رخدادی تنها یک بسته ی دانشی است که برای ما آگاهی آورده است تا اندیشیدن ما بجوشد و اندیشه ها از ما جاری گردد .حال انسان در مسیر روزمرگی غافل از معنای نهفته در موجودیت این رخدادها به ظواهر آن بسنده کرده و در اسارت همانها مملو از حس بد یا خوب میشود غافل از اینکه تمام آن اتفاقات تنها درسی از دانای یکتاست که به ما بفهماند باید درس هر تجربه را فهم نماییم و اندیشه را خلق کنیم و با عمل به آگاهی ؛آماده ی سفر به خیمه ای دیگر باشیم ..این موج بودن انسان است که به او بودن و حیات میدهد رقص تغییری که خود معنای زندگی است.زندگی تکرار و سکون و عادت نیست .مرگ و تولد در اندیشه هاست در اندیشه هایی که ما به عنوان فعل اندیشیدن خالق آن هستیم و فعل بدون عمل هیچ معنا و مفهومی ندارد .

اندیشه های ما در هنگام خروج از ما به عنوان اندیشیدن ،ارتغاشی تازه و بدیع را خلق میکند این ارتعاش های حاصل از اندیشه و عمل ماست که در هنگام انجام دادن و اندیشیدن در حال شکل دادن به جهان جاودان ماست .ما در حال خلق بهشت و جهنم خود هستیم با اندیشه هایی که خلق میکنیم با عمل و رفتارهایی که انجام میدهیم .بهشت و جهنم مخلوق تمام خروجی ها و بیان و عمل ماست .اندیشه کنیم لحظه ای ساعتی ...ما چه میکنیم ،کی هستیم و کجا با شتاب و تزلزل در حرکتیم و ایا حرکت یعنی ابزار ابزار خود شدن...گاهی بیاندشیم..زمین و حیات در ماده فرصتی برای خلق جهان جاودان ماست....

رضا 9/19

 

+ نوشته شده توسط رضا در یکشنبه نوزدهم آذر ۱۳۹۶ و ساعت 23:2 |

رقص زمین...
ما را در سایت رقص زمین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jonunemehr بازدید : 149 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 10:24